به نام عشق ازلی
_
در حالی حرفم را به خواهرم میزنم که چشم غره ریز همیشگی اش را به من می اندازد و میگوید : برایت متاسفم
خودم انتظار همین واکنش را داشتم و خودم را مستحق همین عبارت و همین نگاه میدانستم اما بازهم چانه میزنم میگویم :چرا؟باید تشویقم کنی...
داشتم به او خبر میدادم که روزانه n موضوع به ذهنم میرسد که درباره شان در وبلاگ بنویسم
اما فقط در ذهن پر و بال میدهم یا اگر موضوعات خیلی خوش شانس باشن گوشه دفترچه شلوغم یادداشت میکنم
اما خب مثل اینکه با این پست اولین قدم را برداشتم و فکر میکنم ماه رمضان فرصت خوبی برای شروع است
این ماه برای شروع هر کاری مبارک و نورانی است
پس...
بسم الله.